نمیدانم شاید خاصیت دل دیوانه ی من است که برای هر کسی و هر چیزی می سوزم . شاید نباید اینطور باشم اما چاره چیست ؟ می سوزم فقط بخاطر اینکه عده ای راه را اشتباه می روند و وقتی راه نشان می دهی ، با کمال بی ادبی می گویند : دلم می خواهد بروم ....
اما باز هم راضی به کج روی آنها نیستم و هی خدا خدا می کنم تا برگردد و مسیر درست را برود . اینکه غم خوار خلق الله باشی شیرین است و لذت بخش و البته توفیقی است که نصیب هر کسی نمی شود .
ولی راستش را بخواهی آنقدر می سوزاندت که خاکستر شوی ....
ما که هنوز اول مسیریم اما خدا به داد دل اولیائش برسد که چه می کشند از انحراف خلق الله ! آنها که شب را با سوز و گداز و گریه به صبح می رسانند تا شاید راهی برای هدایت بندگان ناسازگار یافت کنند.
شنیده بودم که به برکت وجود خاصان درگاهش بلا از اهل زمین برداشته می شود اما راستش را بخواهی اگرچه بلا را بر می دارند ولی همه را یکجا به دل خاصان درگاهش نازل می کند .
نه اینکه این بلا ، عذاب باشد نه ! بلکه رحمتی است از جانب او تا دمی بدون او سر نکنند . خدا بداد دل اولیائش برسد که چه سوزی دارند و چه دردی !
کلمات کلیدی: بلا
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.